درد دل با خودم

این نوشته را می‌نویسم چون دلم خیلی گرفته است. نه این که فکر کنید اینجا اومدم دپْرس شدم اصلا و ابداْ. خیلی خوشحالم که دیگه مجبور نیستم با اون تفکر عقب مانده جامعه نسبت به زن زندگی کنم. احساس خیلی خوبی دارم که اینجام چون تو جامعه‌ای هستم که به زن به چشم یک کالا نگاه نمی کنند واسش احترام قائلند و بدون هیچ توقعی بهش کمک می‌کنند تا پیشرفت کند. از اون طرز فکر که اینجا نری فلانی حرف درمیاره اون کارو نکنی مردم چی میگند راحت شدم. دیگه نمی‌خوام به کسی جواب پس بدم یا به کسی توضیح بدم. فقط دلم واسه خودم می‌سوزه که چطور تو این سالهای تنهایی با این آدمها سر کردم و همیشه تحمل کردم و چیزی نگفتم.

نظرات 1 + ارسال نظر
مینا چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:32 ق.ظ

سلام
خب خوش اومدید! براتون ارزوی موفقیت دارم. اون سالها هم شاید سالهای بادگیری بوده. ما همیشه بدهکار اون جامعه زن ستیز خواهیم بود! شاد و موفق باشید. اگر دوست داشتید تماس بگیریم!
مینا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد