دیروز که از خواب بیدار شدم دیدم دختر کوچیکم اومد جلو و بعد این که سلامی کرد گفت: مامان یک نقاشی کشیدم ولی الان بهت نشون نمیدم وقتی صورتت را شستی نشون میدم. منم گفتم چشم. الان میرم میشورم و میام ببینم دختر خوبم چی کشیده ؟وقتی اومدم دیدم تو یک ورق A3 یک سبد بزرگ کشیده با دو تا میوه ی کوچولو که اصلا تو اون صفحه پیدا نبود با تعجب گفتم :مامان جون آخه تو این سبد به این بزرگی این دوتا میوه که خیلی کم هستش .پس کو بقیه ی میوه هاش؟ با قاطعیت تمام به صورتم نگاه کردو گفت:مامان خانوم گفتم صورتت رو بشوری که خوب متوجه بشی.خوب بقیه ی میوه هاش خورده شدند فقط همین دوتا اون ته مونده .عجب بابا.....
عجب دختر شیطونی داری بابا . . . . بامزه بور