اولین پست در سال جدید را مینویسم، خیلی دلم میخواد بیشتر از این وقت داشته باشم و بتونم بنویسم، طبق قولی که داده بودم میخواستم از خاطراتم بنویسم ولی متأسفانه در حال حاضر خیلی درگیر کار هستم یعنی ساعت کاری خیلی زیاد و بد موقع است. اکثر روزها تا ۱۲ شب کار میکنم و خب وقتی میام خونه تا بخوابم ساعت ۲ شدهء از اونطرف هم صبح زود بدلیل خستگی نمیتونم زود بیدار شم و تا بلند میشوم و به کارهای خونه برسم باید دوباره برم سر کار. به قول خود کاناداییها اینجا باید سخت کار کنی تا بتونی بیل پاس کنی. این جایی که کار میکنم یکی از شرکتهای فروش و خدمات موبایل است، اون چیزی که ما تو ایران داریم با این چیزی که اینها دارند اصلآ قابل مقایسه نیست و یک دنیای دیگر است. یادم میاد ماه اول که توی کلاسهای آموزشی بودم اصلآ نمیفهمیدم منظورشون چیه و هضم کردن این همه پیچیدگی اونم فقط برای استفاده لز یک موبایل سخت بود. ما تو ایران یک موبایل میخریدیم با یک سیم کارت بعد هم میانداختیم توی گوشی و استفاده میکردیم. اینجا از اون خبرها نیست اولآ اگر گوشی غیر از شرکتهای خودشون باشه اصلآ ساپورت و خدمات خوبی بهت نمی دهند، بعد هم انواع و اقسام برنامههای مختلف هست که باید بر حسب نیاز خودت اونی انتخاب کنی که بعدآ با دیدن قبض سرماه شوکه نشی. اگر وارد نباشی یک وقت میبینی قبضی که واست میاد حداقل ۲۰۰$ و باید پاس کنی. همین بلا سر خود ما تو ماه اول که وارد نبودیم افتاد، بچهها به خیال موبایلهای ایران به تلفن هاشون جواب می دادند بدون اینکه بدونند هر دقیقه کلی شارژ می شوند یکدفعه دیدیم برای یک خط موبایل بیل اومده ۲۰۰$ خلاصه اینجا پاس کردن بیل یکی از دقدقههای مردم است. به هر حال هر جایی یک خوبی دارد و یک بدی. حالا هر جوری هست سعی میکنم هم از اینجا بنویسم هم از گذشته.