خانه عناوین مطالب تماس با من

ستاره شرق

ستاره شرق

درباره من

ایمیل من : rahimeh_shoeibi@yahoo.com ادامه...

پیوندها

  • تایبادی( محمد ناصر مودودی )
  • ستاره شرق( انگلیسی)
  • ستاره شرق( فرانسوی)
  • مازیار ( انگلیسی)
  • خراسانی
  • سورتمه
  • هفتان
  • مازیار

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • متنی منسوب به شیرین عبادی
  • [ بدون عنوان ]
  • شب چهارشنبه سوری
  • روزهای پایانی سال
  • درد دل با خودم
  • دوران کودکی ۳
  • دوران کودکی ۲
  • دوران کودکی ۱
  • تصمیم نهایی
  • دلم واسه بابام تنگ شده
  • سرزمین برف و یخ
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • دعوتنامه

بایگانی

  • تیر 1391 1
  • خرداد 1391 1
  • اسفند 1390 7
  • بهمن 1390 1
  • دی 1390 1
  • تیر 1390 1
  • اردیبهشت 1389 1
  • فروردین 1389 1
  • اسفند 1388 1
  • بهمن 1388 2
  • دی 1388 3
  • آذر 1388 2
  • آبان 1388 1
  • خرداد 1388 3
  • آذر 1387 2
  • مهر 1387 1
  • شهریور 1387 3
  • مرداد 1387 2
  • مهر 1386 1
  • خرداد 1386 1
  • فروردین 1386 3
  • اسفند 1385 1
  • بهمن 1385 2
  • دی 1385 1
  • آذر 1385 3
  • آبان 1385 1
  • آبان 1384 1
  • مهر 1384 2
  • مرداد 1384 2
  • خرداد 1384 1
  • اردیبهشت 1384 2
  • آذر 1383 3
  • تیر 1383 1
  • خرداد 1383 1
  • اردیبهشت 1383 1
  • فروردین 1383 1
  • اسفند 1382 3
  • بهمن 1382 1
  • دی 1382 1
  • آذر 1382 4
  • آبان 1382 2
  • مهر 1382 7
  • شهریور 1382 4
  • مرداد 1382 11
  • تیر 1382 15
  • خرداد 1382 13

آمار : 109549 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • سفر لرستان جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1387 19:51
    هفته پیش که نبودم همون رفتم نمایشگاه لرستا ن جاتون خیلی خالی بود مردم بسیار خوب، مهربان و مهمان نوازی داشت من که واقعاً شرمنده رفتارشون شدم هر کی میومد نمایشگاه همین که میدونست ما از مشهد اومدیم کلی تعارف می کرد. اما حیف از اینکه خود خرم آباد چیزی به عنوان مرکز یه استان نداشت. یه شهر محروم که هیچ صنعتی توش نیست حالا...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1387 11:59
    ۱. ما ملت ایران اصلاً تشکر کردن رو یاد نگرفتیم، اگه کسی واسمون کاری انجام بده ازش تلبکار هم هستیم و یه تشکر خشک و خالی هم نمیکنیم حالا ببینید جریان چی هست. شرکتمون تصمیم گرفته تو چندین نمایشگاه تو کل کشور شرکت کنه که اولینش همین امروز اول شهریور ماه تو زاهدان برگزار میشه. من هم که مدیر بازرگانیشون هستم مسئول هماهنگی...
  • دعوت شدن به تیم ملی جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1387 14:24
    خب بعد از چند سال زحمت کشیدن تو تیم شنا پسرم به تیم ملی دعوت شد اونم چه دعوتی! حالا کل جریان رو اینجا بخونید. سر کار بودم که دیدم شماره مربیش رو موبایلم افتاد، اولش با خودم گفتم خب حتماً میخواد بگه چرا تمرین نیومده، اخه تازه از مسابقه اومده بود میخواست چند روز استراحت کنه این بود که منم اصراری نکردم خلاصه گوشی رو جواب...
  • سلامی دوباره سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1387 20:26
    چقدر خوب شد که این برنامه فینگیلیش رو دانلود کردم وگرنه اونجوری خیلی واسه نوشتن تنبلیم میشد. تا میخواستم به فارسی بنویسم کلی زمان می برد اونم با این کار من ولی از این به بعد قول میدم که دیگه حداقل هفته ای یکبار بنویسم اینجوری خیلی راحتم و تند مینویسم. حالا از این به بعد منتظر باشید.
  • دلتنگی سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 09:03
    خیلی وقته که چیزی ننوشتم، فکر کنم یک سه چهار ماهی میشه. امروز حالم خیلی گرفته ست یاد خیلی وقت پیش می افتم، یاد سالهایی که به تنهایی و سردرگمی سپری شد. دوازده سال پیش من موندم با دو تا بچه چهار ساله و چهار ماهه و سومی هم که هنوز روحمم از وجودش خبردار نبود. هر جور بود گذشت هر چند که هنوزم ادامه داره ولی امروز خیلی دلم...
  • گویش ها یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 18:17
    1 . جَرو به خِش خِش خو می اَرزه. Jaroo be khesh khesh kho miyarza برگردان: جارو به خش خش خود ارزش دارد . کنایه از: هر چیزی بهای خاص خود را دارد. 2. دیفال رو یک رویه گِل نکُن . Defal ro yek rooyah gel nakon برگردان: دیوار را یک طرفه گل نکن. کنایه از: تنهایی به قضاوت نشین، هر چیزی رو به نفع خودت نگو.
  • گویش ها دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 18:21
    أو تِیباد، مِنِ وَر نَمِدِ رَه ow teybat mene var namedera برگردان: آب تایباد، منیت بر نمیدارد کنایه از: منم منم زدن در تایباد، عکس العمل آن به خودت بر میگردد. گوسَلَه به گِلِه گُو، به خالو خو مِرَه Gowsala be gele gow, be khaloo kho mera برگردان: گوساله در گله ی گاو، شبیه دایی اش می شود کنایه از: حلال زاده به دایی اش...
  • خبر جدید سه‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1386 00:51
    در آغاز سال جدید منم می خوام یک تغییر و تحولی در سبک نوشتنم ایجاد کنم. می خوام لابه لای نوشته هام گزیده ای از ادبیات شفاهی زادگاهم تایباد ( شهرستانی مرزی و شرقی استان خراسان) استفاده کنم چون کمتر به صورت مکتوب بوده و هرگز برای عموم نوشته نشده. البته یکسری در کتابی به نام ادبیات شفاهی تایباد نوشته ی محمد ناصر مودودی از...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 3 فروردین‌ماه سال 1386 10:00
    خب فیلم 300 رو هم بعد از این همه جنجال به اتفاق بچه ها دیدم. اول از همه از سازنده سایت 300 خیلی متشکرم که هم چنین حرکتی کرده، دوم این که فیلم بسیار مزخرفی بود منی که اهل سینما و فیلم به صورت جدی نیستم از دیدن فیلم حالم به هم میخورد . به نظر من این فیلم همین اولش فروش بالایی خواهد داشت به مرور از فروشش کم میشه به قول...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 3 فروردین‌ماه سال 1386 09:17
    سلامی گرم به همه عزیزان سال نو را به همه دوستان تبریک می گویم و آرزوی سال خوب و پرباری رو برای همه دارم.
  • [ بدون عنوان ] شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 10:12
    با سیصد چه کنیم؟ the movie 300 یونانی های خوش تیپ و ایرانی های وحشی؟ با لینک دادن تنها کاریست که میتونیم انجام بدیم.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1385 22:38
    یک عاشقانه ی آرام بعضی اوقات آدم حسرت تواناییهای یک سری آدمهای بزرگ رو می خوره. تا حالا شده فکر کنید که در طول چند سال زندگی چه کارهایی انجام دادید؟ من که با خوندن این کتاب ( یک عاشقانه ی آرام - نادر ابراهیمی) هنوز تو کف این همه کار و تلاش این آدم بزرگم. هر صفحه که جلو می رفتم تازه پی به شخصیتش می بردم . باید اعتراف...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1385 21:52
    یک عاشفانه ی آرام بعضی اوقات آدم حسرت تواناییهای یک سری آدمهای بزرگ رو ی اوقات شده فکر کنید که در طول چند سال زندگی چه کارهایی انجام دادید؟ من که یا خوندن این کتاب ( یک عاشقانه ی آرام- نادر ابراهیمی) هنوز تو کف این همه کار و تلاش این آدم بزرگم. هر صفحه که جاو می رفتم تازه پی به شخصیتش می بردم . باید اعتراف کنم که با...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 15:31
    آدم خیلی وقتها اگر متوجه اطرافش باشه خیلی چیزها رو می تونه الگو برداری کنه. دو سه روز پیش هوا خیلی سرد شده بود طوری که ماشینم روشن نمی شد بچه ها رو یا تاکسی تلفنی فرستادم مدرسه حالا من مونده بودم و ماشین .هر کاری کردم اصلا روشن نمی شد .از آخر زنگ زدم تعمیر کار گفت احتمالا باطری خالی کرده خلاصه ظهر اومد حدود دو ساعت با...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1385 09:13
    سلام نمی دونم چرا امروز حالم خوب نیست .این زبان فرانسه خیلی سخته کلی با انگلیسی فرق می کنه حا لا من تازه شروع کردم تا ببینیم تا کجا پبش می ریم .
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 09:36
    دیروز اصلآ روز خوبی برای اهل موسیقی و شعر نبود روز بسیار بد وغم انگیزی بود. من خودم اهل موسیقی و شعر نیستم ولی وقتی خبر فوت بابک بیات و کما رفتن ناصر عبدالهی رو شنیدم خیلی ناراحت شدم. بابک بیات خیلی حیف شد خدا رحمت کند بابام رو کلی سریا ل سلطان و شبان رو دوست داشت همیشه می گفت چه آهنگ قشنگی داره خدا کند ناصر عبدالهی...
  • دفتر نمره شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 10:02
    یک چند روزی هست که یه دفتر نمره تو خونه درست کردم. قراربر این شده که هر کدوم از بچه ها که کار خوب یا بد ی انجام می دن مثبت و منفی بگیرند بعد آخر هر ماه هر کی مثبتش یبشتر شد جایزه بگیره. خلاصه که جو تو خونه جالب شده هر کس دست از پا خطا میکنه اون یکی میگه مامان واسه این یه منفی بذار. حالا دیروزم که جمعه بود کلی هم کار...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 08:58
    خب بعد از یک سال وقفه در نوشتن سلامی گرم به همه ی عزیزان . راستش خیلی دلم می خواد یکم سرم خلوت بشه وبتونم چیزی بنویسم ولی مثل اینکه اصلا به امید همچنین روزی نباید باشم چون هر روز بدتر میشه ولی بهتر نمیشه اینه که تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم به نوشتن حالا تا ببینیم تا کجا پیش میریم.
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 06:39
    سلام به همه. خب اینم از امروز کلی دلمون رو صابون زده بودیم که امروز عیده و تو خونه هستیم و یه کم استراحت میکنیم اینم که این جوری شد اعلام کردند که فردا عیده حالا من پیشاپیش این عید رو به همه ی عزیزان تبریک می گو یم. جمعه ی خوبی داشته باشید .
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 01:34
    سلامی دوباره . امروز واسه اولین بار تو عمرم رفتم سر کار خوشبختانه محیط بسیار خوب و همکارهای خیلی خوبی دارم خیلی هم احساس خوبی داشتم . هر چند که واسم خیلی سخته چون با این کار بچه ها و برد ن و آوردنشون به کلاس ها و مدرسشون یه کم واسم سنگینه ولی خب عیبی نداره به هر حال باید کنار اومد. حالا از این به بعد بیشتر مینویسم ....
  • [ بدون عنوان ] شنبه 23 مهر‌ماه سال 1384 10:22
    خوب با سلام . باز یه مدتی هست که چیزی ننوشتم راستش رو بخواین خیلی در گیر بودم . حالا از این به بعد تصمیم گرفتم باز دوباره بنویسم و از وقتی هم که این فینگیلیش رو دانلود کردم که خیلی خوب شده و حالا راحت میتونم بنویسم چون قبلاً که میخواستم بنویسم کلی وقتم گرفته میشد ولی با این خیلی راحتم . از این به بعد اگه بتونم هرهفته...
  • آب سنگین جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1384 09:24
    دیروز با بچه ها داشتم میرفتم کلاس ورزش . از اونجا یکه معدم درد گرفته بود به بچه ها گفتم: این آب مشهد هم خوب نیست معدم عادت کرده به همون آب معدنی ، وفتی این آب رو می خورم غدا رو خوب هضم نمی کنه ، الآن هم درد دارم و هم تو معدم احساس سنگینی می کنم . دیدم دختر کوچیکم به تاُ یید از حرفهای من گفت: آره راست می گی مامان الآن...
  • قهرمان قهرمانان یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 20:57
    اینقدر خوشحالم که تا چند ساعت سر از پا نمی شناختم . وقتی امروز بعد ازظهر خبر برنده شدن پسرم رو تو ۵۰ متر پروانه از پشت تلفن شنیدم چنان جیغی کشیدم که فکر کنم گوش مربی بیچاره اش پاره شد . با گرفتن این مدال طلا ، ۵ طلا در رشته های ، ۵۰ متر کرال سینه ، ۱۰۰متر کرال سینه، ۵۰ متر پروانه و دو طلای آزاد تیمی و مختلط تیمی رو...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 31 تیر‌ماه سال 1384 21:19
    خدایا صد هزار مرتبه شکرت ... میدونید چرا؟ .. خیلی خوشحالم انگار یک کوه رو برداشتم و بهم پاداش دادند . امروز پسرم تو مسابقات شنا ۵۰ متر آزاد زیر ده سال کشور مقام اول رو کسب کرده و طلای این رشته رو از آن خودش کرد . میدونید زمانی که آدم زحمتی میکشه و از آخر نتیجه زحماتش رو می گیره جز شکر گزاری کار دیگه ای نمی کنه. امروز...
  • مامان پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1384 08:47
    دیشب تو اتاقم نشسته بودم داشتم زبان می خوندم سرم گرم خوندن بود که صدای پسرم میومد که بلند داد میزد و می گفت: مااااااااماااااااان .منم به خیال خودم که داره منو صدا میکنه با صدای بلند میگفتم بللللللللله. دیدم نخیر چند بارهی مرتب داد می زنه ما هم هر چی مگیم بله انگار نمی شنوه. بعد بلند داد زدم مگه نمیشنوی دارم میگم بله...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 08:39
    خب با سلام ... هفته پیش هفته ی خیلی خوبی واسه تیم شنای ایران به خصوص مشهد بود چون واسه اولین بار اونم از شناگرای خراسان آقای پاشا زاده تونست دررشته ی ۵۰ متر آزاد در مسابقات جهانی مقام اول راکسب کنه وطلا رو واسه ایرانیها به خونه بیاره جای خیلی خوشحالیه که این مقام نسیب کشور ما شده .امیدوارم این قدمی باشه برای بهتر شدن.
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 09:44
    چقدر دلم می خوادبنویسم یا اینقدر وقت داشتم اقلا یه وبلاگی بخونم. حالا با تمام این چیزا بازم دلم نمی یاد چیزی ننویسم حالا هر چند که خیلی فاصله افتاده. پنچری دیروز ماشینم پنچر شد حالا بماند که جلو خونم همچین اتفاقی افتاد و یه خدا نشناس یه میخ با تخته فرو کرده بود تو لاستیک .خلاصه بعد رفتم پنچری شو گرفتم از اونجا رفتم...
  • رژیم سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1383 23:50
    چند روز پیش با دختر بزرگم نشسته بودیم پای اخبار تلویزیون. اون راجب انقلاب و رژیم سوال میکرد منم به همون اندازه ای که اطلاعاتم به روز بود و میدونستم جوابش رو می دادم . خلاصه گرم صحبت کردن بودیم و مرتب تو صحبتمون گاهی لغت رژیم به کار میرفت. دختر کوچیکم که از اول پای صحبت نبود و سنش هم به درک این مسائل قد نمیده بعد این...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 13 آذر‌ماه سال 1383 18:10
    سلامی دوباره نمی دونم چرا این لینکarabian_gulf باز نمیشه به خاطر همونم من این لینک persian_gulf رو میزارم تا از این طریق به اون چیزی که میخواهیم برسیم .
  • سلامی گرم جمعه 13 آذر‌ماه سال 1383 17:38
    خب ‌‌، خب ، بعد از یک وقفه پنج ماهه دوباره سلامی گرم به همه ی خوانندگان عزیز. این روزها وقت سر خاروندن ندارم به خاطر همینم نمی تونم بنویسم . این هفته هم استثناء شده اونم به خاطر این که بد جوری مریض بودم ونتونستم برم دانشگاه.‌‌ تو نوشته های قبلی نوشته بودم که دانشگاهم شهرستانه و باید سه روز از هفته رو برم اونجا اینه که...
  • 125
  • 1
  • صفحه 2
  • 3
  • 4
  • 5